اروپای نوخاسته با آنهمه پیشرفتهای مادی هنوز زبانش در بند مذکر و مؤنث و نوتر و آرتیکل … و املاء و آکسان و نقص خط گرفتارست و کتابهای لغت از روی کمال احتیاج انباشته از کلمات زبانهایی است که به اصطلاح خودشان آنها را مرده نامیدهاند …
زبان فارسی در ظرف چند هزار سال پس از پیمودن چند مرحله از مراحل سخنگویی در یک سرزمین پهناور و پرجمعیتی در پرتو دین و دولت و صنعت بدین صورت سهل و ساده درآمده و همهی آثار این مراحل در دستت … در قرن هشتم میلادی دامنهی زبان فارسی از اواسط آسیا تا کنار مدیترانه کشیده میشده و اکنون هم یک نفر سمرقندی و بخارایی و کابلی و کشمیری و کرمانشاهی با وجود بُعد مسافت با لهجهی مخصوص خود میتوانند همدم و همنشین یکدیگر باشند. همچنین هیچ لهجه و زبانی در این سرزمینهای وسیع آسیای غربی یافت نمیشود که در سبک و اصطلاحات دینی و علمی و دیوانی آن تأثیری از فارسی و دست ایرانی نبینیم …. یک کودک و یا یک بیسواد فارسی زبان چند برابر یک کودک یا یک بیسواد زبانهای دیگر کلمه برای ادای معانی در اختیار دارد … همچنین میبینیم که بیسوادان و کمسوادان فارسی زبان در جمله بندی غلطهای صرفی و نحوی که در زبانهای دیگر عادی و شایع است نمیکنند.
"ذبیح بهروز / زبانشناس، دانشمند و پژوهشگر فقید ایرانی"